• وبلاگ : وبلاگ خورشيدها
  • يادداشت : اوباما: همه گزينه ها روي ميز است!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + برازجان 

    حاج سعيد قاسمي : درسوريه مهمان سوري ها بوديم، خواستيم با نيروهاي احمد وارد حرم حضرت زينب(س) شويم. سوري ها رينگي را دور حرم ايجاد کردند و به مردم مي‌گفتند ممنوع. دخول مردم با نيروهاي احمد متوسليان که به‌خاطر روحيه انقلابي دور نيروهاي احمد جمع مي‌شدند و در شب اول اين اتفاق را ديده بودند مي‌گفتند که ممنوع است. يک اتفاقي افتاد ده سال بعد از آن اتفاق،من با يک دوستي داشتيم وارد حرم حضرت زينب (س) مي‌شديم خانمي‌جلوي در حرم حضرت زينب(س) رفيق ما را ديد گفت من تورا مي‌شناسم، گفتم حاج خانم از کجا رفيق ما را مي‌شناسيد؟ گفت يادتان است شما ده سال پيش اينجا آمديد در حلقه اي که فرمانده سوري نگذاشت ما با شما وارد حرم شويم، تو اينجا بودي يادت است فرمانده تان سيلي زد در گوش آن فرمانده سوري؟


    من همينطوري بُهت زده بودم که خدايا اين از کجا پيدايش شد و بعد از ده سال ما را مي‌شناسد.

    آن زن اشاره به اين خاطره داشت که فرمانده سوري گفت دستور دارد که مردم با شما داخل حرم نشوند. احمد گفت مسير را باز کن. در سوريه اي که درآن يک سرباز خدايي مي‌کند احمد چنان سيلي به گوش فرمانده سوري گذاشت، مردم همه باهم تکبير گفتند. سيلي اين تا ده سال وده ها سال بعد در ذاکره مردم محروم و مظلوم ماندگار شد.