سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرمانگرایی

ارسال شده توسط مهدی در 92/1/27:: 8:44 عصر

آرمان چیست؟ تفاوت آرمان و هدف در چیست؟ آرمانگرا کیست؟ چرا ما باید آرمانگرا باشیم؟

پرنده ها در زمستان به سمت مناطق گرمسیر کوچ می کنند تا گرمای آنجا مایه ادامه حیاتشان باشد. گل های آفتابگردان به سمت خورشید متمایل می شوند تا نیازشان را از آن برگیرند. خرس های قطبی به دلیل کمبود غذا و سردی هوا در زمستان، برای خواب به پناگاه خود می روند تا انرژیِ ذخیره شده شان برای مدت بیشتری باقی بماند. ما انسان ها نیز درس می خوانیم و کار می کنیم تا بتوانیم گلیم خودمان را از آب بکشیم و برای زندگی خود و کسانی که به آنها وابسته ایم رفاهی فراهم کنیم.

برای موجودات و پدیده های جهان این حرکت یک سیر طبیعی می نماید؛ و اکثریت انسان ها نیز در همین مسیر حرکت می کنند. اما گاهی در میان انسان ها کسانی پیدا می شوند که برای رسیدن به چیزهایی که در ذهن و دل می پرورانند از این سیر طبیعی جهان خارج می شوند و خود را به زحمت و سختی می اندازند و صبورانه تلاش می کنند. بدون شک آنها حس کرده اند که در سیر جهان چیزی از طبیعت خود خارج شده و یک نفر باید دست از همه ی مظاهر دنیا بشوید تا آن مسیر انحرافی را دوباره به سیر طبیعی خود بازگرداند؛ و این برای او می شود یک «آرمان».

حرکت هر موجودی بر مبنای هدفی و به سمت مقصودی است، حتی پدیدار شدن هر پدیده ای در جهان  هدفمند است، چرا که خداوند جهان را به عبث نیافریده است. اما نمی توان حرکت هر موجودی را آرمانگرایی نامید، چه برسد به عروض پدیده ها. حتی نمی شود همه ی انسان هایی را که برای نیل به اهداف خود سرسختانه تلاش می کنند، آرمانگرا نامید. به قول علمای علم منطق، نسبت بین انسان هدفدار و انسان آرمانگرا عموم و خصوص مطلق است.هر انسان آرمانگرایی هدف دارد اما هر انسان هدفداری آرمان ندارد.

برای تحقق آرمانگرایی به حکم استقراء دو فاکتور کلی وجود دارد: اول آنکه آن هدفی را می توان آرمان نامید که مملو از ارزشهای الهی و انسانی باشد، هدفی باشد که کمک کند به رسیدن انسان به درجه ای که انسانیت او در آن درجه به فعلیت برسد. تلاش برای آزادی انسان از چنگال ابرقدرتهایی که از شیطان خط می گیرند و از همان راهی که شیطان برای نفوذ به انسان بهره می گیرد وارد می شوند.

آنچه گفته شد مربوط به خود آرمان بود. اما فاکتور دوم برای تحقق آرمانگرایی مربوط به انسان آرمانگرا است. دلی می تواند آرمانخواه و آرمانگرا باشد که خالی از شاعبه های خودپرستی و خودخواهی و منیّت باشد، پیرو نفس اماره نباشد، یعنی تابع دشمن ترین دشمنانش که بین دو پهلویش قرار گرفته است نباشد(أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ‏ الَّتِی‏ بَیْنَ‏ جَنْبَیْک‏). ریسمان آرمانخواهی به ریسمان اخلاص گره خورده است و اگر ابتدای آن از انتهای ریسمان اخلاص جدا شود، سقوط نتیجه ناگزیر آن است. دورن انسان آرمانگرا یک نوع تعالی وجود دارد که او را به سمت آرمان و هدفی متعالی می کشاند.

حال چرا باید آرمانگرا باشیم؟ این زندگی کوتاه، عرصه تلاش و مبارزه است و جایی که تلاش و مبارزه وجود ندارد حیات وجود ندارد؛ و ملاک تقویم(قیمت گذاری) یک تلاش، عناصر درونی آن تلاش و شخص تلاش کننده است. با توجه به مطالبی که گذشت  روشن می شود پربهاءترین تلاش، تلاشی است که ما از آن به «آرمانگرایی» تعبیر کردیم. پس چرا آرمانگرا نباشیم؟ درست شبیه صاحب این عکس، شهید سید مرتضی آوینی:

آوینی


عنصر کشف نشده

ارسال شده توسط مهدی در 92/1/22:: 7:49 عصر

در طبیعت یک عنصر کشف نشده وجود دارد که ماهیتش در رابطه با متافیزیک هستی می یابد؛ و آن عنصر، عنصریست که به شدت از خویش نوری ساطع می کند که شعاع آن به اعماقی رسوخ می کند که حد نفوذ هیچ صوتی به ثغور آن نمی رسد. عنصری است که ناممکن ها را ممکن می کند و چرخیدن چرخ های تکامل بشر را سرعتی می بخشد که هر چوبی لای آن چرخ ها متلاشی می شود. عنصری که جوهره ی ماهیت انسانی در واکنش با آن تبدیل به پرنده ای سبک بال می شود که درازای مسیر فرش تا عرش را به فاصله چکیدن یک قطره خون می پیماید؛ و آن عنصر، عنصر شهادت است. شهادت نعمتی است از جانب حضرت شاهد که زمان نزولش مقارن است با کور شدن گره های کار بشر، گره هایی که با چنگال های شیطان کور می شوند و با قطره های خون شهید، ناگهان از هم می گسلند. آنگاه که سایه های تاریک سقوط و ابرهای سیاه ذنوب، انسان را به سمت درّه های عمیق هلاکت سوق می دهند، شهید فرستاده ی خداست که با خورجینی از خورشید، نور به ارمغان می آورد و ناجی بشر می شود، همان گونه که سیدالشهداء(ع) از پس قرن ها هنوز و تا ابد، خورشید هدایت و کشتی نجات بشریت است. شهید در دل کوران ظلمات تنگنای تنگه ی دنیا همچون مصباحی که نور از سرچشمه ی خدا می گیرد معلم و هادی بشر به سوی نقطه ی صفر سعادت می شود؛ و کدام نیکی و خجستگی بالاتر است از شهادت؟ حضرت رسول اکرم فرمود:« فَوْقَ کُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ»(بالاتر از هر نیکی،نیکی دیگری وجود دارد، تا اینکه انسان در راه خالق و رب خود کشته می شود. سپس در این هنگام که در راه خدای خود کشته شد هیچ نیکی بالاتر از آن وجود ندارد.) بی شک هر آنچه با خون شهید رنگین شود استوار و جاودانه خواهد ماند و هر آنچه امضای شهادت را در پای خود داشته باشد به مطلوب خویش خواهد رسید، زیرا ضامنی پراعتبار آن را تضمین کرده است. توصیف مرام شهید و این مقام رفیع با کیست؟ من پشت پرده ای از پندارهای واهی خود به ضخامت نفس اماره ام و به سیاهی قلب شیطان نشسته و بیان شهادت را قصد کرده ام، چه تناقض عجیبی! چه تناقض وقیحی! غافل از آنکه انجام این کار سترگ از چون منِ نیم منی هرگز بر نخواهد آمد. آنکه باید رشته سخن را به او سپرد سید شهیدان اهل قلم است، کسی که خود قدم در این راه پاک نهاد و پاک باخت. شهید آوینی:«ما از مرگ نمی‌ترسیم، که مرگ ما شهادت است و شهادت، حیات عندالرب. عقل‌های محجوب به آیینه‌های قیراندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند توانست که معنای حیات عندالرب را دریابند؟ حیات عندالرب، نقطه‌ی پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمی‌توان یافت. ای وجدان‌های نیم‌خفته، چشم بیداری بگشایید و ای بیداران، گوش فرا دهید: ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفته‌ایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است.» و پس از این، سکوت زیباترین عکس العملی است که می توانم نشان بدهم.

شهادت



ابزار هدایت به بالای صفحه

شهید آوینی - وبلاگ خورشیدها
بازدید امروز: 5 ، بازدید دیروز: 8 ، کل بازدیدها: 172927
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ